۳ تا + امشب

متن مرتبط با «اربعین» در سایت ۳ تا + امشب نوشته شده است

اربعین امسال

  • امسال برعکس سال‌های پیش، مصطفی عزم رفتن به کربلا نداشت. می‌گفت دیگه بدون تو و بچه‌ها نمی‌رم.تا این‌که ناگهان یک سفر کاری به کربلا براش پیش اومد. با خوشحالی، نگرانی و غمِ توام راهی‌اش کردم و رفت. من موندم خونه مامان با بچه‌ها.تصمیم داشتم شب‌ها بیدار بمونم برای نوشتن پایان‌نامه. اما بعد از یکی دو شب، متوجه شدم لته‌ی نصفه شب بهم نمی‌سازه. مریض شدم.چند روز بعد همسر برگشت و نوبت مامان و بابا شد که برن سفر اربعین.از دو‌شنبه تا شنبه، چند روزی که همسر نبود و از شنبه تا شنبه‌ای که مامان‌اینا نیستند و هر روز چند بار سکته می‌کنم از استرس پایان‌نامه و استرسی که تموم نمیشه...امروز برای مراسم اربعین، مصطفی یه سری چیز میز خریده بود که پخش کنیم با بچه‌ها.همین کار رو کردیم و حال خیلی خوبی به خودم دست داد...دوست دارم سال بعد هم همین‌کار رو کنیم... تو ایتا عضو یک گروهی هستم که ماموریت اعضاش، روایت کردن از اربعین هست. بحث بود سر اینکه آیا باید خاطرات بدمون از سفر اربعین و رفتارهای ناجور عراقی‌ها رو هم بگیم یا نه.یک نفر در طرفداری از عراقی‌ها نوشت که ما لهجه و زبانشون رو خوب بلد نیستیم و همین مساله منشاء سوءتفاهم و ... است.ریپلای زدم و نوشتم: یک خاطره کوچک از نفهمیدن لهجه و زبان عرض کنم.اربعین سال ۹۷ یک شب در مسیر مشایه موکب گیرمون نیومده بود و هوا هم سرد بود. از بین افراد خانواده، من شرایط خاصی داشتم و حامله بودم. مادرم اصرار داشت که من رو ببره داخل یک موکب. اونجا هم کاملا پر بود و خلاصه من خیلی به مادرم گفتم نمی‌خواد مامان، برگردیم اما ایشون اصلا به حرف من گوش نمی‌کرد و مدام به خانم‌های مسئول موکب عراقی، با اشاره به من میگفت: حامله! حالا هرچی من می‌گفتم: مامان به زن حامله در عربی حامله نمیگن،, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها